خدای مهربون ممنون.
دوستان گل بالاخره خدای مهربون دعاهای پسرم و من و باباش جواب داد و بعد از هشت ماه و 17 روز بعد از این که وبلاگ تو ساختم مستجاب کرد. عزیز دلم بعد از هفت ماه به دعوت مامان و بابا جواب دادی و وارد دل مامانی شدی. دیروز 26 خرداد احساس کردم هستی بیشتر از روزهای قبل، به بابایی هم انگار یه حسی میگفت که هستی اما خوب چون تو چند ماه گذشته 3 باری مطمئن بودیم که اومدی اما نیومده بودی هیچکدوم جرات تست نداشتیم. تا غروب تحمل کردم از دوره 5 روزی گذشته بود. بابایی اومد دنبال داداشی و بردش کلاس زبان من بهش زنگ زدم و گفتم داری میای بی بی چک بخر، گفت بزار هفته ی بعد. گفتم حالا تو بخر دوتا بخر اگه منفی بود تو خونه باشه، بابایی با اک...